عنوان پایان نامه: بررسی ارتباط بین سندرم متابولیک و افسردگی در رانندگان حرفه ای
Omid Aminian MD. Maryam saraei MD, Mohammad Reza Ghorbani MD
Center for Research on Occupational Diseases. Tehran University of Medical Sciences. Tehran. Iran
چکیده فارسی:
مقدمه و هدف: سندرم متابولیک یا سندرم X مجموعه ای از اختلالات متابولیک و غیرمتابولیک مانند: بالا بودن قند خون ناشتا،افزایش تری گلیسرید خون، پرفشاری خون، پایین بودن HDL کلسترول و چاقی شکمی می باشد. افرادی که سه اختلال یا بیشتر داشته باشند ، به عنوان فرد مبتلا به سندرم متابولیک تشخیص داده می شوند. رانندگان از جمله گروه های صنفی هستند که بیشتر در معرض خطرات متعدد مرتبط با سلامتی و بخصوص بیماریهای متابولیک قرار دارند. همچنین با توجه به شرایط کاری که دارند بیشتر در معرض بیماری ها، خصوصاً اجزای تشکیل دهنده سندرم متابولیک و عوارض آن هستند، اگرچه این بیماری ها می توانند به سلامت شخص راننده آسیب وارد نمایند ولی به علت نقش و مسئولیت این افراد، می توانند سلامتی دیگر افراد را نیز تحت تأثیر قرار دهند. یکی از عواملی که ممکن است با سندرم متابولیک ارتباط داشته باشد، افسردگی است. افسردگی از اساسی ترین علل ایجاد ناتوانی در جهان است و پیش بینی می شود تا سال 2020 به دومین بیماری مهم از بُعد ایجاد خسارتهای اقتصادی و انسانی تبدیل شود. با توجه به شیوع بالای سندرم متابولیک و بیماری افسردگی در جامعه و نیز اهمیت و حساسیت سلامت رانندگان حرفه ای و همین طور در معرض خطر بودن آنان ، این مطالعه با هدف بررسی ارتباط بین سندرم متابولیک و افسردگی در رانندگان حرفه ای مراجعه کننده به کلینیک طب کار « شهر سالم واقع در شهرستان بروجن » انجام گرفت.
مواد و روش ها: جمعیت مورد مطالعه شامل تمامی پرونده های رانندگانی بود که در سال 1395 به مرکز طب کار مراجعه کرده بودند. پرونده های ارزیابی سلامت به روش سرشماری وارد مطالعه و پرونده های ناقص و ناخوانا کنار گذاشته شد. جهت بررسی میزان افسردگی از تست 21 سوالی «بک» که در مطالعات مختلف و به طور مکرر استفاده شده و پایائی و روائی آن مورد تأیید می باشد؛ استفاده گردید. سپس داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل شد و بر حسب نوع متغییرها از آزمون های آماری مناسب ANOVA , T-test , Chi 2 استفاده شد. از مدل رگرسیون برای تعیین ارتباط و adjust کردن داده ها از نظر فاکتورهای مخدوش کننده استفاده گردید.
یافته ها: در مجموع ۹۹۸ راننده در این مطالعه شرکت داشتند. میانگین سنی آن ها ۴۳.۳۳ با انحراف معیار ۹.۶۶ بود. میانگین سابقه کاری رانندگان ۱۶.۳5 سال با انحراف معیار ۹.۷5 بود. 95.3 درصد افراد متأهل بودند. با استفاده از مدل های لوجستیک رگرسیون به بررسی اثر پیش بینی کنندگی متغیر های مختلف برای وجود افسردگی پرداختیم (در جهت حذف اثر احتمالی مخدوش کننده ها). همان طور که در جدول شماره پنج مشاهده می شود، بعد از حذف اثر مخدوش کننده ی سایر متغیر ها، سن و سیگار کشیدن همچنان به طور معنی داری با افسردگی ارتباط دارند (P-value و OR به ترتیب برابر با <۰.۰۰۱ و ۱.۰۴۹ برای سن و ۰.۰۱۱ و ۱.۴۷ برای سیگار کشیدن). بعد از حذف اثر مخدوش کننده سایر متغیرها، وجود سندرم متابولیک دیگر با افسردگی ارتباط معنی داری نداشت (P-value= 0.563).
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که بین افسردگی و سندرم متابولیک پس از حذف عوامل مخدوش کننده ارتباط معنی داری وجود ندارد، اما باید دربررسی بیماران مبتلا به افسردگی به سندرم متابولیک و اجزای آن نیز توجه شود. باتوجه به این که ارتباط بین دو متغیرِ سندرم متابولیک و افسردگی دو طرفه است و تقدم و تأخر رخ دادن آنها نامشخص می باشد و مطالعات اغلب به صورت مقطعی انجام شده و نمی توان در رابطه با رابطه علیتی آنها اظهار نظر کرد، پیشنهاد می شود بررسی بیشتری برای شناخت بیشتر این رابطه در قالب مطالعات مورد – شاهدی و کوهورت انجام شود.
مقاله:
The association between depression and metabolic syndrome in professional drivers of Borujen in 2016
Abstract
Background: Metabolic syndrome comprises of some risk factors that increase the risk of diabetes and cardiovascular disease and is a new pandemic of the 21st century. One of the conditions that may be associated with metabolic syndrome is depression. Some studies have evaluated the association between these two conditions and reported conflicting results. Because of the high prevalence of metabolic syndrome and depression in general population and importance of professional drivers’ health status, we conducted this study to evaluate the association between metabolic syndrome and depression among professional drivers.
Methods: Metabolic syndrome was diagnosed according to the newest criteria of the International Diabetes Federation (IDF). Symptoms of depression were assessed using the Persian version of Beck’s Depression Inventory (BDI). First, we performed a descriptive comparison of baseline factors according to depression status and metabolic syndrome. Then, multiple logistic regression analyses were used to evaluate the association between the metabolic syndrome and other variables.
Results: The mean BDI-21 total score was 13.42 among the drivers with metabolic syndrome and 11.04 among the drivers without metabolic syndrome. The difference was statistically significant in two groups (P-value= 0.003). In a logistic regression analysis using a BDI-21 score (adjusted for age, marital status, education level, smoking, and work experience) no significant association was found between depression and metabolic syndrome in the drivers.
Conclusion: Our findings support previous studies showing the importance of assessing the association between metabolic syndrome and depression. Further research should make their association and the mechanisms involved clearer.